نگاه پر محبتت و احساس پر شهامتت را میپرستم
سخت است کنار تو بودن اما دور بودن
با تو بودن اما نبودن
در سکوتی پر آشوب از تو گفتن و تنهای تنها تو را دیدن
کاش چشمانت را پیش از این و در جایی جز این میدیدم
کاش احساس بی بدیلت را قبلها، خیلی قبلها مییافتم
کاش «سکوت» اجباری امروز را میشکستم
کاش تنها تو را داشتم و تنها از تو میگفتم
سخت است حرف را در دل داشتن و خیره در نگاهت ماندن
سخت است با تو بودن اما برای تو نبودن
سخت است سایه به سایه قدمهایت را دنبال کردن
و آخر به ناکجا رسیدن و نرسیدن . . .
|