نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد


[+] نوشته شده توسط علی رب رب در 14:29 | |







من هم
مثل خــــــیلی از عاشـــــق ها
از تو یـــــادگاری دارم
ولــــی
یــــادگـــاری من
با بقیه فــــرق دارد
یــــــادگــــــاری مــــن
از تو
ســــینه ای پر از درد اســـــت ..
.


[+] نوشته شده توسط علی رب رب در 14:18 | |







اگر از یاد تو رفتم ....

اگر رفتی تو زدستم ///

اگر یار دیگرونی ....

من هنوز عاشقتم ؟؟؟


[+] نوشته شده توسط علی رب رب در 17:12 | |







زمزمه دلتنگیم را به نسیم میسپارم / تا به تو برساند که هر لحظه بیادتم


[+] نوشته شده توسط علی رب رب در 17:11 | |







 

 
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
 
 
نمی دونم چرا یهو دلم میگیره ...سرم رو میزارم رو زانوم ...نفسم رو از ته دل میفرستم
 
بیرون میگم امروزم گذشت...نمی دونم ...برای اینکه همه رو گول بزنم میگم دلم اندازه
 
 دنیاست...شاید امروز که این درد نامه رو پیش خدا رسوا میکنم خودم هم نمی دونم چه
 
دردی دارم....چرا برای پرواز باید پری از قو باشه ؟ مگه نمی گن قوی سفید همیشه تنها
 
میمیره؟ همش میگفتی ...کاش یه چند روزی نبینمت ببینم دلم برات تنگ میشه یا
نه....میگفتی تا آخر دنیا باهات میمونم ...بی دلیل نبوده که همش میگفتی
 
دنیا ۲روزه....حالا چی؟...تو رفتی ...اومدنت هم دیر شد...منم دیگه زمین گیر رفتن
شدم....حرفی
 
...هیچی نگو...فقط بزار گریه کنم...میخوام با بارون چشام فاصله ها رو پر کنم.
 
 
حرف آخر:اشکهام رو هدیه میکنم به هر کی که مثل خودمه....ربرب

[+] نوشته شده توسط علی رب رب در 17:6 | |







گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم

فقط احمقانه سکوت میکنیم...


[+] نوشته شده توسط علی رب رب در 16:39 | |







این روزه..

اگه خون هم گریه کنی..

عمق همدردی دیگران با تو...

یک کلمه است ...

"اخی"


[+] نوشته شده توسط علی رب رب در 16:28 | |







برای خریدن عشق .هرکس هر چه داشت اورد.دیوانه هیچ نداشت وگریست<گمان کردند چون هیچی ندارد میگرید >

اما هیچکس ندانست که قیمت عشق.اشک است


[+] نوشته شده توسط علی رب رب در 16:13 | |







پرسیدم آخر ...

و او بدون اینکه متوجه سوالم شود. ادامه داد......

 

 

غریبه بود اشنا شد ...

عادت شد ...

عشق شد...

هستی شد...

روزگار شد...

...خسته شد ...

بی وفا شد ...

دور شد ...

بی گانه شد...

فراموش نشد .....


[+] نوشته شده توسط علی رب رب در 16:7 | |







مشغول دل //باش.نه//دل مشغول

 

صد بار به چوب عشق بستند مرا

از خویش غریبانه گسستند مرا

گفتند همیشه بی ریا بای زیست

آینه شدم باز شکستند مرا...........


[+] نوشته شده توسط علی رب رب در 16:1 | |



صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 13 صفحه بعد